کلمات عجیب و شگفت انگیزی که هرگز از وجود آنها خبر نداشتید

کلمات در انتقال ایده نقش مهمی دارند. بدون آنها ، بیان افکار و احساسات بسیار دشوار خواهد بود. آنها می توانند جذاب ، بدقلق ، احساسی ، چند وجهی و تند باشند – همه در یک زمان. از لحاظ زبانی ، یک کلمه یک عنصر معنادار منفرد متمایز از گفتار یا نوشتار است که با دیگران (یا گاهی اوقات به تنهایی) برای تشکیل یک جمله استفاده می شود و هنگام نوشتن یا چاپ با فاصله در هر دو طرف نشان داده می شود.

هزاران کلمه وجود دارد که بخشی از واژگان ما را تشکیل می دهد و هزاران کلمه دیگر که اینگونه نیست. در حالی که برخی از کلمات بسیار رایج و مورد استفاده قرار می گیرند ، بسیاری از آنها کمتر شناخته شده اما جالب هستند. شاید بسیاری از آنها برای بسیاری از ما ناآشنا و عجیب به نظر برسد ، اما مطمئناً جذاب هستند. در اینجا 10 کلمه عجیب و شگفت انگیز آورده شده است که شما هرگز نمی دانید وجود آنها وجود دارد.

1. Balter
تعریف: رقص ناشیانه و بدون هیچ لطف و مهارت خاصی اما معمولاً با لذت.

مثال: “راهول نمی رقصد ، بالت بال می زند.”

2. دفاع کردن
تعریف: انداختن شخص یا چیز از پنجره به بیرون.

مثال: “هری مرا بسیار عصبانی کرد ، من مجبور شدم با انگیزه دفاع از بدنش مبارزه کنم.”

3. نیش زدن
تعریف: اصطلاح خنثی جنسیتی برای خواهرزاده ها یا برادرزاده ها

مثال: “همسر من پنج برادری دارد.”

4. شکایت کردن
تعریف: دست خط بی دقت یا ناخوانا.

مثال: ‘رمزگشایی برادرم وظیفه سنگینی برای رمزگشایی است.’

5. دیسانیا
تعریف: حالتی که صبح سخت می توان از خواب بیرون آمد.

مثال: ‘رونالد همیشه به دلیل تأخیر در بیماری دیسانیا دیر به سر کار می رود.’

6. پنتاپوپمپیک
تعریف: شخصی که پنج بار طلاق گرفته است.

مثال: ‘آیا می دانید همسایه جدید شما پنج گانه است؟ ”

7. Cancatervate
تعریف: جمع کردن اشیا به صورت توده ای.

مثال: ‘چند بار باید به شما بگویم که وسایل خود را به درستی مرتب کنید و فقط همه چیز را تهویه نکنید؟

8. پارستزی
تعریف: احساس خاردار هنگام خوابیدن اندام – که به آن سوزن می گویند!

مثال: ‘آیا می توانید لطفاً کیف پول مرا بیاورید؟ به دلیل پارستزی نمی توانم بایستم. ‘

9. Cachinnate
تعریف: خیلی خیلی بلند خندیدن.

مثال: ‘فیلم آنقدر خنده دار بود که ما نمی توانستیم همیشه از انکار کردن جلوگیری کنیم!’

10. فسفن
تعریف: ستاره ها یا نقاطی که هنگام مالش چشم خود می بینید.

مثال: “من به دلیل همه فسفن ها نمی توانم به وضوح ببینم”