ابتدا قتل ساموئل پتی ، یک معلم تاریخ بود که پس از اینکه آقای پتی به دانش آموزان کاریکاتورهای حضرت محمد در یک کلاس در مورد آزادی بیان سپس ، روز پنجشنبه ، سه نفر از مسیحیان در کلیسا در جنوب شهر نیس با چاقو کشته شدند و کشته شدند. مظنون اصلی این حمله یک مرد تونسی است که بعداً علیه الله مأموران پلیس فریاد زد.
چند روز پس از قتل آقای پتی ، وزیر کشور ، جرالد دارمانین ، از سرکوبی علیه افرادی که “نفرت را به صورت آنلاین گسترش می دهند” خبر داد. BarakaCity ، یک سازمان غیردولتی بشردوستانه که دولت می گوید “از توجیه اقدامات تروریستی خوشحال شد” منحل شده است. دولت تهدید کرده است که Le Collectif contre l’islamophobie en France ، یک سازمان غیر انتفاعی را که می گوید با نژادپرستی ضد مسلمان مبارزه می کند ، ممنوع اعلام کرد: به گفته آقای دارومین ، CCIF “علیه جمهوری” کار می کند.
علاوه بر اقدامات امنیتی و ضد تروریستی ، دولت فرانسه در واکنش به كشته شدن آقای پتی با تأكید جدی بر حق بیان آزاد – از جمله حق طنز و كفر – و همچنین نقش اصلی نسخه سكولاریسم فرانسه ، معروف به laïcité ، در تمام م institutionsسسات دولتی ، به ویژه مدارس دولتی.
رئیس جمهور امانوئل ماکرون در ادای احترام به معلم گفت که پتی به جرم “تجسم جمهوری فرانسه” کشته شده است و به نام وی قول داده است “لاجوردی را بالا نگه دارد”.
اما برداشت دولت فرانسه از اسلام گرایی رادیکال همچنین بر یک فرض مسئله ساز استوار است: یعنی اینکه علت اصلی تروریسم در فرانسه عدم تأیید کامل فرهنگ سکولار این کشور توسط مسلمانان فرانسه است.
در اوایل ماه اکتبر ، قبل از قتل های اخیر ، ماکرون از طرح جدید دولت ، از جمله لایحه جامع آینده ، “برای تقویت لشکرکشی و تحکیم اصول جمهوری” برای مبارزه با آنچه “جدایی طلبی” می خواند ، خبر داده بود.
به نظر می رسد مفهوم رئیس جمهور از “جدایی طلبی” فرض می کند که اقلیت قابل توجهی از مسلمانان وسوسه می شوند که به نوعی خود را از بقیه جامعه فرانسه جدا کنند ، شاید با ایجاد محاصره در حومه های ناراضی یا ساخت اکوسیستم های مسلمان در اطراف مدارس اسلامی، فروشگاه های حلال یا مساجد.
اما این تشخیص س isال برانگیز است ، و خود شکننده است: این خود ممکن است انسجام اجتماعی را به خطر بیندازد.
یک مشکل این ایده این است که این تلویحاً با مسلمانان برخورد می کند گویی که آنها یک دسته جداگانه از مردم فرانسه و شهروندان نابالغی هستند که در درک جمهوری خواهی سکولار عقب مانده اند.
در واقع ، مطالعات متعدد و تحقیقات آماری زیادی ، از جمله توسط Institut national des études démographiques (انستیتوی ملی مطالعات دموگرافیک) ، مدتهاست نشان می دهد که اکثریت مسلمانان در فرانسه از نظر فرهنگی و اجتماعی به خوبی ادغام شده اند (از نظر اقتصادی ، کمتر به دلیل تبعیض شغلی). برونو اتین ، دانشمند علوم سیاسی ، زمانی مسلمانان فرانسه را “غیر عادی” خواند.
ممکن است در دهه 1980 و 1990 ، برخی ، شاید حتی بسیاری ، مسلمانان فرانسه به لاجوردی به عنوان مترادف ضد دین و بی خدایی نهادینه شده نگاه می کردند. اما این تفکر مدتهاست که تغییر کرده است.
در سال 2004 ، اتحادیه سازمانهای اسلامی در فرانسه (یک اتحادیه سازمانهای اسلامی در فرانسه) ، یک گروه بزرگ مسلمان محافظه کار ، در مورد قانون اساسی 1905 در مورد جدایی کلیسا و دولت اظهار داشت: “ما دوست داشتیم این قانون وجود نخواهد داشت ، اما قانون laïcité در اینجا است و ما آن را اعمال خواهیم کرد. ”
دو سوم از پاسخ دهندگان مسلمان در سال 2016 در یک تحقیق که توسط اندیشکده راست گرایان “انستیتوت مونتاژین” انجام شد ، اظهار داشتند که آنها معتقدند که یک کشور سکولار آزادی بیان مذهبی را مجاز می داند.
در تحقیقی که سال گذشته منتشر شد ، 70 درصد از پاسخ دهندگان مسلمان اظهار داشتند كه احساس می كنند می توانند آزادانه اسلام را در فرانسه انجام دهند. حدود 41 درصد نیز اظهار داشتند که فکر می کنند اسلام باید از برخی جهات با انطباق با لسان سازگار شود – اما 37 درصد اظهار داشتند که آرزو می کنند کاش از انعطاف بیشتری برخوردار باشد.
وقتی امروزه مسلمانان در فرانسه از لاشیته انتقاد می کنند ، این نسخه جمهوری لاتین نیست که در قانون 1905 آمده است. هدف از این قانون حمایت از آزادی عقیده با الزام دولت و نهادهای فرانسه برای خنثی نگه داشتن مطلق مذهب است: “جمهوری فرقه ها را به رسمیت نمی شناسد ، به کار نمی گیرد و به آنها یارانه نمی دهد.”
مسلمانانی که با لاشیت روبرو می شوند معمولاً این کار را در برابر تفسیر جدیدتر و ایدئولوژیکی تر از آن انجام می دهند که بعضاً مورد سرزنش قرار می گیرد تا مسلمانان را به دلیل عدم ادغام آنها و همچنین سایر بیماریهای اجتماعی مقصر بدانند. آنها احساس می کنند و می ترسند که این اصل ذاتاً لیبرال به طور فزاینده ای در حال تبدیل شدن به پوششی برای نژادپرستی ضد مسلمان باشد ، مفهومی که باعث می شود نژادپرستی قابل احترام باشد.
ژان باوبروت ، مورخ و متخصص جامعه شناسی ادیان ، یک بار هشدار داد: “اجازه ندهید از لاجوردی علیه اسلام استفاده کنیم.”
برای مثال گفتنی است که حزب راست افراطی مارین لوپن ، le Rassemblement ملی ، اکنون خود را به عنوان آخرین سنگر ارزش های جمهوری فرانسه ، از جمله laïcité ، معرفی می کند – حتی اگر برخی از کاتولیک های محافظه کار در میان اعضای اصلی حزب ، خیلی به مفهوم اهمیت میده یک اصل جهانی گرایانه که زمانی به جای پیشرفت بود ، به یک شعار حزبی دفاعی تبدیل شده است.
گفتمان اصلی جریان سیاسی در فرانسه نیز تمایل دارد مسلمانان فرانسوی را به دلیل کوتاهی در نکوهش رادیکالیسم اسلامگرایانه با صدای بلند مورد سرزنش قرار دهد. اما این اتهام ، فقط نشانگر نقطه کور نخبگان سیاسی است.
در طی تحقیقات خودم ، نمونه های زیادی از محکوم کردن تروریسم توسط گروه های مسلمان پیدا کرده ام. پس از حملات در اوایل سال 2015 ، یک فدراسیون برجسته از گروه های مسلمان از مساجد خواست تا هر هفته یک دعا کنند و از خدا بخواهند “فرانسه را حفظ کند”. مسلمانان به طور روزمره برای سوگواری برای قربانیان غیر مسلمان تروریسم اسلام گرایانه خدمات برگزار می کنند – و البته مسلمانان نیز گاهی در میان قربانیان هستند. امام شهر بوردو به یک شخصیت برجسته در تلاش برای جلوگیری از رادیکالیزاسیون در فرانسه تبدیل شده است.
نگرانی دولت در مورد “تجزیه طلبی” مسلمانان نیز برای بهم زدن دو پدیده مشخص مسئله ساز است: تروریسم اسلامگرا ، از یک سو ، که به نمادهای ملت فرانسه حمله می کند و از سوی دیگر ، کمونالیسم مسلمان ، که اساساً بیانگر هویت برخی از مسلمانان به عنوان شهروندان فرانسه و معتقد به اسلام است.
هشدار در برابر خطر ادعای جدایی طلبی به بسیج مسلمانان فرانسه در برابر رادیکالیسم کمک نمی کند یا احساس تعلق آنها به ملت را تشویق نمی کند – درست برعکس.
اگر چیزی وجود داشته باشد ، این سخنان دولت فرانسه است که می تواند در پایان برخی از مسلمانان را متقاعد کند که آنها واقعاً متفاوت از دیگر مردم فرانسه هستند. رهبران کشور ممکن است ایجاد دقیقاً همان چیزی را که از آن می ترسند تسریع کنند: یک هویت و جامعه متمایز مسلمان در فرانسه.