داستان او / داستان او: “دیگر شوهرم را دوست ندارم”

داستان او: من یک ازدواج عاشقانه داشتم و حتی قبل از رفتن به آن، 3 سال با هم قرار گذاشتیم. با این حال، بعد از 2 سال ازدواج، به نظر می رسد که من از عشق افتاده ام. وقتی به سفرهای کاریش می رود دیگر دلم برایش تنگ نمی شود و من هم از لمس او رنجیده ام. من سعی کرده ام نکات زیادی را مطرح کنم اما به نظر می رسد او در حالت انکار است. او طوری رفتار می کند که انگار همه چیز خوب است، اما اکنون فاصله زیادی بین ما وجود دارد. باید چکار کنم؟ آیا باید آن را با صدای بلند بگویم؟ اگر تقاضای طلاق کنم خوب می شود؟ اینطور نیست که او با من بد بوده است، زیرا اینطور نبوده است. لطفا کمک کنید.

داستان او: همسرم یکی از بهترین اتفاقاتی است که در زندگی من افتاده است. او برای من و خانواده من بسیار خوش شانس بوده است. تمام پیشرفت من بعد از ورود او به خانه من به عنوان شریک زندگی من اتفاق افتاد. با این حال، این روزها به نظر می رسد که او کمی سرگردان است و نمی دانم چه مشکلی دارد. ما برای همه چیز در این خانه روال مشخصی داریم و همسرم هرگز مخالف آن نبوده است اما این روزها به نظر می رسد از همه چیز فرار می کند. من به فشار کاری مشکوکم اما تا کی؟ آیا باید با او به این موضوع بپردازم یا فضای بیشتری به او بدهم؟ لطفا مرا راهنمایی کنید.

مشاوره تخصصی توسط Vishal Bhardwaj، موسس و مربی روابط در Predictions For Success:

به او

اول از همه، شما از عشق نیستید، از ایده هستید. عشق یک احساس بی امان است که به هیچ وجه نمی توان آن را ترک کرد. علاوه بر این، شما اعتراف می کنید که شوهر شما گوهر یک شخص است. بعد چه اشکالی دارد؟! خوب، تنها اشتباه شما اتحاد بی قید و شرط شما با دنیای بیرون و بی علاقگی نابخشودنی نسبت به دنیای زیبای خودتان است. ازدواجی که داشتید، این نبود که لذت را برای مدت معینی از بین ببرید و پس از اتمام آن، آن را لغو کنید. نه! عشق یک احساس تمام فصل است. تنها زمانی آن را خسته کننده یا یکنواخت می یابید که از تلاش برای رنگارنگ نگه داشتن آن دست بردارید. تنها پیشنهادی که داریم این است که جدایی را به عنوان یک راه حل فوری برای یک مشکل در نظر نگیریم. شما باید در رابطه خود فعال باشید. از نظر احساسی شروع به متقابل کنید. هر فردی که با آن روبرو می شوید ناگزیر از شریک زندگی شما کامل تر به نظر می رسد. اما چیزی که عشق می‌گوید این است: «من با نقص‌ها کامل شدم.» وقت بگذارید، برای طلاق عجله نکنید.

برای او

بیشتر با همسرتان صحبت کنید! مدتی را با او بگذرانید تا بفهمید چه می خواهد. اگر در دل خود عاشق کسی باشید اما بدون هیچ تلاش فیزیکی، هیچ چیز ثمربخش نخواهد بود. شما باید با او در آنجا حضور داشته باشید. با او گفتگو کنید و بپرسید که دقیقاً چه چیزی او را در ازدواج شما آزار می دهد. سعی کنید آن را به عنوان کمک اولیه برطرف کنید و سپس به دنبال چیزهای دیگر در رابطه خود باشید.

همچنین بخوانید: چگونه گرفتن عکس های برهنه از من و شوهرم ازدواج من را نجات داد

همچنین بخوانید : چرا حیوانات خانگی نباید صورت شما را لیس بزنند و نباید با شما روی تخت بخوابند؟