داستان COVID من: “بزرگترین اشتباه من این بود که COVID را دست کم گرفتم”

اسم من Pooja است. من 27 ساله هستم و در اینجا تجربه تأثیرگذاری در COVID را که هنوز به طور کامل بهبود نیافته ام ، به اشتراک می گذارم. پنجم اکتبر بود که هنگام بازگشت از دفتر با اتوبوس دفتر کارم ، کمی تب کردم. من در احمدآباد کار می کنم و با یک هم اتاقی زندگی می کنم. درجه حرارت در این روز از سال در اینجا و در روز به شدت تغییر می کند بنابراین فکر کردم همین دلیل تب داشتن است.

تا وقتی که به خانه رسیدم ، دیگر احساس خستگی کرده بودم. از این رو من بعد از شام دارویی خوردم و زود خوابیدم به این امید که صبح بهتر شوم.

صبح روز بعد ، حوالی ساعت 4 صبح با شدت درد بدن از خواب بیدار شدم و فهمیدم که تب من بهبودی نداشته است. من از دفتر مرخصی گرفتم و تصمیم گرفتم که اندکی به بدنم استراحت بدهم ، زیرا بدنم به دلیل زور است. به مدت 2 روز ، من مرتباً بخورم و سعی کردم تب خود را پایین بیاورم. این کاهش می یابد تا زمانی که اثر دارو وجود دارد اما دوباره افزایش می یابد. برای این 2 روز دمای من به 103F می رسد. من در هر قسمت از بدنم گرفتگی داشتم و به سختی توانستم حتی یک لیوان آب را خودم بنوشم. اما من مجبور شدم ، چون بعد از اینکه هم اتاقی ام صبح به دفتر کارش رفت ، تنها زندگی می کردم. در این مرحله فهمیدم که باید خودم را آزمایش کنم و از ترس خودم در هر دو تست سریع و RT-PCR مثبت تست کردم.


من به هم اتاقی ام اطلاع دادم و از او خواستم که خودش را نیز آزمایش کند. خوشبختانه او آزمایش منفی داد و با توجه به خطر زندگی در یک خانه با من به خانه خود عزیمت کرد.

وقتی گزارش های آزمایش فرا می رسید ، تب من بهتر شده بود. برنمی گشت فکر می کردم حالم بهتر می شود تا این که به دلیل لوزه ها گلویم ورم کرد. چند روز آینده ، من در خانه تنها بودم و به دلیل تورم لوزه ها می توانم راه بروم ، برای خودم غذا درست کنم و حتی غذا را ببلعد.

بارها گریه می کردم زیرا حتی اگر 5 قدم راه بروم احساس ضعف می کنم. هر روز صبح سعی می کردم روزم را برای بهتر شدن خودم برنامه ریزی کنم اما تا ساعت 11 صبح کاملاً خسته می شوم ، حتی قادر به انجام کارهای اساسی مانند شستن ظروف ، جوشاندن آب ، استحمام و غیره نیستم. خانواده ام در پونا نگران من بودند اما من از آنها خواستم که آنطور که می خواستم در امان باشند ، نیایند.

به آرامی شروع به فشار آوردن به خودم کردم و کارهای اضافی روزمره کمی انجام می دهم. و احساس کردم که بهبودی را شروع کرده ام. اما بعد پریود شدم. بدنم دوباره درد و گرفتگی داشت. این اثر ترکیبی فقط عضلات بدنم را می کشد. خوشبختانه گرفتگی های قاعدگی من فقط 2 روز طول می کشد. روز سوم ، که حدوداً روز 9 قرنطینه COVID من بود ، با ذهنی خوب و تازه از خواب بیدار شدم. آن روز حالم بهتر بود. من دوباره فکر کردم که حداقل اکنون در حال بهبودی هستم. اما کابوس هنوز تمام نشده بود. عصر همان روز احساس درد در سمت راست شکم ، جایی در اطراف کلیه ام کردم. وقتی شام را درست کردم ، آنقدر شدت آن گرفته بود که حتی نمی توانستم راه بروم و نفس بکشم. من به یکی از همکارانم که در جامعه مجاور مانده است تماس گرفتم و از او خواستم مسکن بخرد. با رسیدن دارو ، درد من آنقدر زیاد شده بود که مجبور شدم با یک متخصص زنان و زایمان تماس بگیرم که هم اتاقی ام به من مراجعه کرده بود. با این حال ، او نمی توانست چیز زیادی بگوید که من باید آزمایشات را انجام دهم و من که بیمار COVID هستم ، او مجاز به تشخیص من نبود. او به من پیشنهاد کرد که با بیمارستانهای مورد تایید COVID تماس بگیرم. ساعت 10 شب بود ، بنابراین من قصد داشتم فقط شام بخورم ، مسکن بخورم و بخوابم تا صبح بتوانم به بیمارستان COVID بروم. اما حدس می زنم سرنوشت برنامه های دیگری داشت.

بعد از اینکه شام ​​و داروها را خوردم ، اتفاق عجیبی در معده ام رخ داد و لحظه بعدی به یاد می آورم که در اتاق شستشو خود بودم و از آنچه در شکمم بود استفراغ می کردم. در این لحظه بود ، من فوق العاده ترسیدم. من با نامزدم ، که در حال تحمل بیماری من بود و دور در بنگلور نشسته بودم ، تماس گرفتم و از آخرین به روزرسانی هایم گفتم. به نوعی پس از جستجوی بسیاری از مخاطبین و مراجع ، وی توانست هماهنگی من را با یک بیمارستان وابسته به COVID در نزدیکی من برقرار کند. و بعد از توضیح همه چیز برای بیمارستان ، آمبولانس آنها ساعت 11:30 شب آمد و من بستری شدم. درد من در کلیه 2-3 روز باقی ماند. من هم از نظر عفونت کلیه تشخیص داده شدم که به گفته پزشکان ممکن است bcz UTI باشد (من 2 ماه قبل دچار UTI شده بودم) و هم برای COVID. همچنین ، آنها گفتند که بدن من با خوردن داروهای آنتی بیوتیک COVID عوارض جانبی دارد.

اگرچه بیمارستان و کارمندان واقعاً حمایت می کردند ، من که منفور بیمارستان ها هستم ، از پذیرش در آنجا متنفر بودم. 5 روز آینده من با داروهایی از همه رنگ ، قطره قطره ، تزریق و همه چیزهایی که قبلاً هرگز در زندگی ام تجربه نکرده بودم ، راهی بیمارستان شدم. حداقل در اینجا من مجبور نبودم خودم کار آشپزی و کارهای دیگر انجام دهم. این به بدن من کمک کرد تا آن زمان بهبودی را که نمی توانم تنها در خانه بمانم بدست آورد. خیلی زود آزمایش COVID منفی شد. اما این پایان کار نبود. حتی اگر گزارش های من همه طبیعی بود و از بیمارستان مرخص می شدم ، بدنم حال خوبی نداشت. بعد از چند روز ، بازگشت به دفتر را شروع کردم.

اما تا به امروز در داخل احساس سلامتی نمی کنم. سرگیجه ، حالت تهوع ، نفس نفس کشیدن ، دل درد تصادفی ، ناراحتی همه اینها بخشی از برنامه روزمره من شده است. در اواسط دفتر با شروع حالت تهوع ، بعضی اوقات همه چیز را رها می کنم و برای مدتی استراحت می کنم. من هنوز هم اقدامات احتیاطی ، داروها و تمرینات تنفسی انجام می دهم. اما هنوز قادر به راه رفتن طولانی نیستم ، به طور مداوم از پله ها بالا می روم یا سریع کارها را انجام می دهم. پزشکان می گویند که زمان لازم است تا بدن من دوباره به حالت عادی برگردد.

با تمام تجربیاتی که در این زمینه داشتم ، فهمیدم که COVID و اثرات آن را دست کم گرفته ام. همچنین من به همه پیشنهاد می کنم ، اگر تنها می مانید ، مهم نیست که علائم چقدر جزئی یا عمده باشد ، فقط در همان ابتدا در بیمارستان بستری شوید. این می تواند همه چیز را از بدتر شدن و پیچیدگی نجات دهد.

آیا با COVID-19 مبارزه کردید؟ ما میخوایم همهچیزو دربارش بشنویم. ETimes Lifestyle تمام بازماندگان COVID را فرا می خواند تا داستان های خود را در مورد بقا و امید به اشتراک بگذارند.

برای ما در [email protected] با عنوان “داستان COVID من” در عنوان موضوع برای ما بنویسید.

ما تجربه شما را منتشر خواهیم کرد.