راگوی 35 ساله یکی از خنده دارترین و در عین حال تکان دهنده ترین چیزهایی را که پسر 4 ساله اش به او گفته است را توصیف می کند.
راغو یک روز پس از بازگشت از سر کار، کوچولوی خود را دید که بیحرمتی گریه میکرد. راگو میگوید: «به آرامی او را در آغوشم گرفتم و ساکتش کردم و سپس از او پرسیدم چه اتفاقی افتاده است.
او به یاد آورد که پسرش به او گفت: “مامان خواهر بچه ام را خورد.”
بعداً وقتی از همسرش در این مورد پرسید که بعداً تمام خانه از خنده غرق شد.
پسر کوچکش متوجه برآمدگی بارداری مادرش شد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است. مادرش به طرز جالبی به او توضیح داد که داخل آن یک خواهر بچه هست و با شنیدن این حرف کوچولو با صدای بلند گریه کرد و گفت: “اگر خواهر من بود، چرا او را خوردی!”