به مناسبت دومین سالگرد زندگیمان، من و همسرم برای سفر به بالی برنامه ریزی کردیم. خیلی وقت بود که هر دوی ما برای مسافرت به جایی نرفتیم، با توجه به اینکه سال دوم ازدواجمان بود. ما دعواها و مشاجرات زیادی داشتیم و من معتقد بودم که این سفر بهترین راه برای ما برای لذت بردن از اوقات صمیمی با هم خواهد بود. و چه زمانی بهتر از سالگرد ما برای این سفر؟
من که من هستم، یک سورپرایز زیبا برای شوهرم در نظر گرفته بودم، اما طبق زندگی، بدترین سورپرایز زندگی ام را در آن روز سرنوشت ساز تجربه کردم.
وقتی در بالی به زمین نشستیم، خود را در یک استراحتگاه زیبا مستقر کردیم. قصد داشتم با آوردن یک کیک زیبا، با پوشیدن زیباترین لباس همراه با ویدیویی که در پس زمینه دوست داشتنی ترین لحظات با هم بودن ما پخش می شود، شوهرم را سورپرایز کنم. من تمام رزروها را انجام داده بودم، بنابراین با مدیر هتل تماس گرفتم و از او خواستم آن روز یک دوربین در اتاق نصب کند تا سورپرایزی را که قرار بود به شوهرم بدهم ضبط کند. من می خواستم این لحظه در بالی را به عنوان خاطره ای ثبت کنم که هر دوی ما آن را به یاد بیاوریم و هرگز فراموش نخواهیم کرد.
مدیر از صمیم قلب موافقت کرد. او اشاره کرد که بسیاری از زوجها همین کار را انجام میدهند تا انجام این ضبط برای آنها آسان باشد. وقتی به استراحتگاه رسیدیم، نفس گیر بود. اتاق ما بسیار راحت بود و منظره ای فوق العاده داشت. بعد از سرحال شدن، به شوهرم گفتم که برای یک جلسه 3 ساعته اسپا می روم تا سرحال باشم. قرار بود از آن زمان برای تدارک سورپرایز برای او استفاده کنم. شوهرم اصرار داشت که چرت بزند تا احساس شارژ کند. به محض بیرون آمدن از اتاق به مدیر اطلاع دادم که بعد از یک ساعت و نیم ضبط شروع شود.
سپس کیک را گرفتم، بهترین لباسم را پوشیدم و حتی ویدیوی سالگردمان را به مدیر دادم تا وقتی وارد اتاق میشوم، ویدیو پخش شود. و بنابراین، آماده برای لحظه بزرگ، با تمام شگفتی در دست، جلوی در اتاقمان ایستادم. در را باز کردم و با خوشحالی فریاد زدم “سورپرایز!” اما آنچه دیدم برای ابدیت مرا شوکه کرد. در آنجا شوهرم با زن دیگری روی تخت ما دراز کشیده بود. دخترک لباسی به تن نداشت و شوهرم فقط زیرشلوارش را پوشیده بود. کیک از دستم افتاد و ویدیو روی پروژکتور اتاقمان پخش شد. این مرا از حالت خلسه خارج کرد و با ناباوری به شوهرم نگاه کردم. او در واقع در سفر سالگرد ما، در اتاق ما، با زن دیگری به من خیانت می کرد!
جسارت شوهرم! با چشمانی اشکبار از اتاق بیرون آمدم. می توانستم بشنوم که شوهرم اسمم را صدا می کرد و دنبالم می آمد. من می توانستم تحقیر محض را احساس کنم زیرا یک سورپرایز بزرگ برای او در نظر گرفتم و حتی مدیر هتل را برای این کار درگیر کردم. او ضبط را می دید و متوجه می شد که کل این ماجرا چه فاجعه ای است. اما چیزی که من در مورد آن احساس ناراحتی کردم این بود که شوهرم در همان روز اول سفر ما واقعاً با زن دیگری به من خیانت کرد! چه کسی حتی این کار را می کند؟
شوهرم از من طلب بخشش کرد و بارها از من خواست که این موضوع را فراموش کنم. او گفت: “خواهش می کنم عزیزم، من واقعا متاسفم. من یه کار احمقانه کردم حواسم پرت شد. لطفا این را فراموش کنید و بیایید از سفر کمی لذت ببریم.» با شنیدن این حرف، بیشتر از قبل شکستم و دقیقاً جلوی او بلیط خانه را رزرو کردم. من حتی نمی توانستم با این وضعیت روبرو شوم چه برسد به او.
همان شب از هتل خارج شدم و شوهرم را آنجا گذاشتم. در حین رفتن، مدیر آمد و ضبط را با قلم درایو به من داد. در حالی که خودکار درایو را به من میداد، لبخند تلخی زد. تصمیم گرفتم درایو قلم را نزد خودم نگه دارم تا بعداً اگر اتفاقی افتاد، بتوانم از آن به عنوان مدرک استفاده کنم. هیچ وقت کوچکترین تصوری نداشتم که شوهرم بدترین کابوس و غافلگیری زندگی ام را برایم رقم بزند.